از آغاز سده بيستم، ارتباط متقابل انسان و محيط به عنوان كانون اصلي بررسيهاي مكاني پيوسته مورد تأكيد جغرافيدانان قرا گرفته است
جغرافياي روستايي در آغاز، به عنوان بخشي از جغرافيايي انساني، بيشتر از لحاظ نوع مساكن انساني (جغرافياي مسكن) مورد توجه بود.
چشم انداز ، سيماي ظاهري يك منطقه يا ناحيه به شمار ميرود و عبارت است از ((منظر و نماي خارجي يك مكان)) ، با اين فرض كه ويژگيهاي ريخت شناختي و طبيعي آن همگون و منسجم است. با اين تعبير، مفهوم چشم انداز به مفهوم منطقه و ناحيه نزديك ميشود و ميتواند به عنوان يك واحد فرهنگي يا طبيعي در نظر گرفته ميشود. از آنجا كه نيروها و عوامل عمده و بنيادي در نظر جغرافيدانان، نيروها و عوامل محيط طبيعي از يك سو و نيروها و عوامل محيط فرهنگي (انساني) ازسوي ديگر ، ميتوان نتيجه گرفت كه در بحثهاي اين علم، قاعدتاً دو نوع چشم انداز عمومي مطرح ميگردد: چشم انداز طبيعي و چشم انداز فرهنگي (انساني). چشم انداز طبيعي به مفهوم اكوسيستم محيطي يا اكوسيستم جغرافيايي و به عنوان نظامي شكل يافته از كنش متقابل نيروها مطرح ميگردد. در مقابل ، چشم انداز فرهنگي علاوه بر روابط خاص اجتماعي- اقتصادي، از دخالتهاي